یادش بخیر اون قدیما
تاريخ : 20 مهر 1395برچسب:, | 14:23 | نويسنده : Reza & some people&ahmadi

یه شعره درمورد ماهواره یکی از دوستام سروده به زبون خودمونی بنظرم خوبه :

تو خانه ها چقدر صفایی بود

حوض بود،ایونی بود،بوته یاسی بود

دور حوض کوزه های شمعدانی بود

توی حوض آب سه ،چهار تا ماهی بود

در حیاط شش درخت آلو بود

هلو بود ،اناری بود،زردآلو بود

صدای قهقهه ها ی زری جون

گریه های پرصدای پری جون

قهروآشتی ها همه دیدنی بود

قصه ی زندگیها خواندنی بود

شب که میشد دور هم جمع میشدند

همگی تو غصه ها شریک و مرهم می شدند

یکی چایی می آورد،یکی چراغ

یکی میگرفت ز بچه ها سراغ

یکی بالش میگذاشت پشت بابا

زیر لب میگفت بفرمائید بالا

یکی زود بوقلمون سر میبرید

یکی میگفت زودباشید چای ببرید

عروسا با چادرهای گل گلی

می نشستند اون بالا روی قالی

خواندن شاهنامه و مثنوی بود

یا غزل خوانی و ختم یا علی بود

زندگیها همه ماشینی شده

سینه ها از عاطفه خالی شده

غذاها،ساندویچ و فسفوت شده

جوونه اما بیچاره فوت شده

تو خانه ها،ذره ای صفایی نیست

عشق نیست،عاطفه نیست،بوته یاسی نیست

فراموش کردیم بریم خانه هم

یا بگیریم خبر از احوال هم

ریسمان بندگیها پاره شده 

فرصتها دیدن ماهواره شده

دخترا حجاب و چادر ندارند 

پسرا ظاهر بین و زودگذرند

عشق و ناگهانی در دل جا میدند

هنوز یکسال نشده طلاق میدند

شبکه ی هشت که درس قرآن 

جاداده به من و تو و فارسی وان

اخلاق ها که ضد اسلامی میشه

معلومه الگوی ما غربی میشه

نوشته خانم ر.نصیری

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها: